عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

عکسهای ناناس نازدونه مامان

سلام عشق مامان امید مامان       دیروز عکسهای جدیدتو تحویل گرفتم و کلی کیف کردم خودت هم از اینهمه ذوق من تعجب کردی آخه مامانی مثل ماه افتادی عزیزم .دیشب وقتی بابایی اومد خونه عکسهاتو آوردی بهش نشون دادی و سریع بردی گذاشتی توی کیفش و گفتی ببر به همکارات نشون بده .آخه اون روزی که عکسبرداری داشتید تو حاضر نبودی که لباسهاتو عوض کنی و لباس سنتی بپوشی و عکس بندازی که بابایی بهت گفت:برو با لباس سنتی عکس بنداز میخوام ببرم به همکارام نشون بدم و شما راضی شدی .روز پنج شنبه هم برات یه کت و شلوار و پیراهن و پاپیون خوشگل خریدم برای عروسی دایی محمد رضا ولی هر کاری کردم عکستو بندازم نگذاشتی .اینم عکسهای آقا پسر نازدونه مامان: ...
19 خرداد 1392

تولد آقا مهر آریا

سلام نفسم   امروز میخواهیم از همین جا تولد یکی از دوستهای خوبمون رو که یک مدتی هست که نمیتونیم براشون کامنت بذاریم و تبریک بگیم و براش آرزوی یک دنیا سلامتی و شادکامی کنیم مهرآریای عزیز تولدت مبارک   ...
13 خرداد 1392

اوشین

سلام عسلی مامان      هر روز بعد از ظهر ظهر که میریم خونه هر چند دقیقه یکبار سوال میکنی مامان پس کی اوشین شروع میشه و تا ساعت 10 به انتظار میشینی تا سریال مورد علاقه ات شروع بشه و تا تموم هم نشه به هیچ وجه راضی نمیشی که بخوابی و این برای من خیلی جالبه چون فکر میکردم چون ما زمان بچگیمون این سریال رو دیدیم الان با دیدنش اینقدر حس خوبی داریم ولی وقتی دیدم شما هم علاقه نشون میدی فهمیدم که این سریال واقعا قشنگ و دوست داشتنیه و زمان این سریال تنها موقعیه که تو آروم یکجا میشینی و منو سوال پیچم نمیکنی .عاشقتم مامانی .این هم عکسهای اوشین اون زمان و حالا: فدای اون چشمات عسلی   ...
12 خرداد 1392

خاطرات مسافرت

سلام نفسی    روز شنبه ساعت 7 صبح از خونه براه افتادیم به سمت انزلی و ساعت حدودای 12 رسیدیم دهکده ساحلی .خیلی جای با صفا و خوشگلی بود .رفتیم دفتر بانک و کلید ویلا و ملافه گرفتیمو و رفتیم ویلا  .انصافا تمیز و مرتب بود و همینطور بزرگ حیف شد که تنها رفته بودیم اگر دو سه خانواده بودیم بیشتر خوش میگذشت ولی بخاطر زمان امتحانات هیچ کس نمیتونست با ما همراه بشه .اون روز بعد از ظهر رفتیم کنار دریا هوا بسیار عالی و گرم بود کلی توی دریا آب بازی کردیم حیف که اون روز دوربین همراهم نبود .روز بعد هم صبح رو رفتیم کنار دریا وبعد از ظهر هم قایق سواری و مرداب انزلی که بسار زیبا بود ناهار و شام ها هم که یک رستوران خیلی خوب همونجا بود که ...
7 خرداد 1392
1